روزبه زارع، جمال کدخداپور، نیما نریمانی، نیلوفر شاهیننیا
روزبه زارع، جمال کدخداپور، نیما نریمانی، نیلوفر شاهیننیا
اراده آزاده و چالشهای علمی و فلسفی معاصر
چیستی مسئله ارادهآزاد
مسئله ارادۀ آزاد یکی از مسائل دشوار و حل نشدهی فلسفی است، که بسیاری از رشتهها مانند عصبشناسی، روانشناسی، فلسفه نوین تحلیلی و … را درگیر خود کرده است. اراده آزاد انسان با برخی مقبولات تفکر بشر قابل جمع نیست اما از طرفی نمیتوانیم آن را از زیست عقلانی و عملی خود جدا کنیم و تجربه اول شخص ما از رفتارمان چنین مینماید که دارای ارادۀ آزاد هستیم.
دیوید هیوم حدود سیصد سال پیش مسئلهی اراده آزاد را غامضترین مسئلهی فلسفی خوانده و جان سرل هم امروزه دربارهی آن چنین میگوید: «مسئلهی ارادهی آزاد مسئلهای غیرعادی در میان مسائل فلسفی معاصر است؛ به نحوی که ما به داشتن پاسخی ناظر به آن هرگز نزدیک هم نشدهایم». او ادامه میدهد که مسائل زیادی است که ما راهحلی برای آن نداریم اما مسئلهی خاص ارادهی آزاد این است که «بدون آن نمیتوانیم به زندگی خود ادامه دهیم».
برای فهم چیستی و اهمیت مسئلهی ارادهی آزاد باید به دو نکتهی مهم و اساسی توجه کنیم. نخست آنکه مسئلهی پیش روی ارادهی آزاد مقدار و گسترهی وجود آن نیست، بلکه اصل وجود آن است، در واقع، مسئله این نیست که آنچه به عنوان آزادی ارادهی خود در قبال اعمال و اندیشههایمان درک میکنیم، همواره به شکل تام تحقق دارد یا ممکن است در مواردی آنگونه که به نظرمان میرسد نباشد و برای مثال ارادهمان تحت تأثیر عواملی بیرون از محدودهی آگاهیمان قرار داشته باشد. مسئلهی ارادهی آزاد، پرسش دربارهی اصل وجود آن است؛ به این معنا که آیا حتی در یک مورد، ارادهی آزاد آنگونه که آن را درک میکنیم وجود حقیقی دارد یا خیر.
نکتهی دوم، آن است که ارادهی آزاد دارای سه ویژگی اصلی است که آنها را به صورت وجدانی و درونی به روشنی درک میکنیم. ویژگی نخست درک ما از ارادهی آزاد، آزادی اراده است. در واقع، ما هنگام تصمیمگیری و برگزیدن گزینهای از میان گزینههای پیش رویمان، با وجود تمامی مؤلفههای اثرگذار، تصمیم خود را آزاد مییابیم، بدون آنکه چنین درک کنیم که ما تنها گزینهای را که میتوانستیم انتخاب کنیم، برگزیدهایم. در واقع اگرچه ما انتخاب گزینهی خود را شاید به خاطر یکی از عوامل عقلانی یا انگیزشی یا غیر آن انجام دادهایم اما به روشنی درک میکردیم که در لحظه تصمیم میتوانستیم انتخاب دیگری داشته باشیم و گزینه دیگری را به دلیلی دیگر برگزینیم که این درک واضح و وجدانی ما از آزادی اراده هنگام تصمیمگیری و در واقع آزادی تصمیمگیریمان را نشان میدهد. ویژگی دوم درک ما از ارادهی آزاد، علیت ذهنی و ارادی است. هنگامی که فعلی (ذهنی یا فیزیکی) انجام میدهیم، ارادهی آگاه خود را عامل و علت آن میدانیم، نه اینکه ارادهی آگاه خود را امری بیاثر و جدا از زنجیرهی علّی واقعی آن فعل درک کنیم. همچنین، اتخاذ تصمیم و انجام فعل را تحت کنترل کامل خود میدانیم؛ نه آنکه اصطلاحا اتخاذ تصمیم و انجام فعل و کنشمان از دستمان در رفته باشد. این چنین علیت ذهنی و ارادی دومین ویژگی مهم و اساسی ارادهی آزادمان است. سومین و آخرین ویژگی مهم درک ما از ارادهی آزادمان، آن است که هنگام عاملیت ارادی در زمان تصمیم یا انجام فعل، ما «خود» و نه صرفا یک حالت ذهنی خود را عامل اصلی و حقیقی آن تصمیم یا انجام فعل میدانیم. در واقع، چنین نیست که تنها درک کنیم ارادهی معطوف به فعلی یا ارادهی منجر به تصمیمی در ما پدیدار شده و ما حالت منفعل نسبت به آن داریم، بلکه ما خودمان را عامل حقیقی تصمیم یا انجام فعلمان میدانیم.
هر یک از ویژگیهای ذکر شده دربارهی فهم وجدانی ما از ارادهی آزاد، منجر به چالشی اساسی با مدعایی برخاسته از فضای فلسفی یا علمی شده است که هدف این کتاب تبیین این چالشها و بررسی راه کارهای ارایه شدهی ناظر به آنها است. اگرچه وجود اراده آزاد چالشهای ویژه خود را با تفکر الهیاتی و برخی صفات و ویژگیهای خاص خداوند دارد اما در این کتاب این مسایل مد نظرمان نبوده و برای پرداخت به آن تحقیقی جداگانه لازم است به این ترتیب، در این کتاب به چالشهای پیش روی ارادهی آزاد در بستر علمی و فلسفی که به خصوص در فضای معاصر مطرح میشوند و محل بحث جدی هستند، پرداخته میشود.
فهرست کتاب
دربارهی این مجموعه
یادداشت دبیر مجموعه
فصل نخست/ جبر فلسفی/ روزبه زارع
فصل دوم/ پیامد برهان/ جمال کدخداپور
فصل سوم/ برهان شانس/ جمال کدخداپور
فصل چهارم/ ارادهی آزاد و چالشهای علمگرایانه/ نیما نریمانی
فصل پنجم/ علیت ذهنی و بستار فیزیکی/ نیما نریمانی
فصل ششم/ کنشگری/ نیلوفر شاهیننیا
مروری بر کتاب اراده آزاد
فصل های اول و دوم، به طور ویژه به چالش دیرپای ویژگی آزادی اراده و تعینگرایی میپردازند. این مسئله به اجمال چنین است که ویژگی آزادی اراده که بر اساس آن ما خود را در مقام تصمیم آزاد مییابیم چه گونه با جهانی متعین که در آن تنها یک سلسله از رویدادها قابلیت تحقق دارد، قابل جمع است.
در فصل نخست، روزیه زارع با تبیین تلقیهای گوناگون از اصل تعین گرایی چه در فضای کلاسیک فلسفی و مبتنی بر اصل علیت و چه در فضای علمی جدید و مبتنی بر مفهوم قوانین طبیعت، به بحث در رابطه با اصل دلیل کافی که به نظر میتوان آن را خاستگاه ایدهی تعینگرایی دانست میپردازد. با تبیین و تدقیق اصل دلیل کافی روشن میشود که میتوان دو تلقی از آن را در نظر گرفت. تلقی قوی که منجر به تعینگرایی و چالش با آزادی اراده میشود و تلقی ضعیف که اگرچه وجود تبیین را لازم میداند اما تبیین تامه و ضروری را که منجر به پذیرش تعینگرایی شود، فرض نمیگیرد نویسنده در ادامه با معرفی دو دیدگاه فلسفی، یکی با پذیرش نسخهی قوی اصل دلیل کافی و طرح تلقی سازگارگرایانه از ارادهی آزاد به وسیلهی فیلسوف نامدار مسلمان و ایرانی، ابن سینا و دیگری با پذیرش نسخهی ضعیف از اصل دلیل کافی و پذیرش تلقی آزادگرایانه از ارادهی آزاد، بحث را به پایان میبرد.
در فصل دوم، جمال کدخداپور، با معرفی انواع استدلالها علیه سازگاری تعینگرایی و ارادهی آزاد به تدقیق برهان پیامد به عنوان مهمترین استدلال علیه سازگارگرایی میان تعینگرایی و ارادهی آزاد میپردازد. پس از آن به تلاشهایی که برای سازگاری میان مسئولیت اخلاقی به عنوان مهمترین نتیجهی تحقق ارادهی آزاد و تعینگرایی انجام شده با تاکید بر مثالهای فرانکفورتی، پرداخته و نشان میدهد این تلاشها مثمر ثمر نیستند و نه تنها برهان پیامد سبب عدم سازگاری ارادهی آزاد و تعینگرایی میشود که مسئولیت اخلاقی نیز بدون تکیه بر ارادهی آزاد و امکان دیگر گزینی مقبول و محفوظ نخواهد بود.
پس از عبور از چالش میان تعینگرایی و آزادی اراده، در فصل سوم دکتر جمال کدخداپــور بـه چالش میان عدم تعینگرایی و ویژگی عاملیت ارادی میپردازد. مسئلهی کلیدی در اینجا آن است که حتی چنانچه فرض تعینگرایی را در مقام اتخاذ تصمیم کنار گذاشته، قائل به عدم تعینگرایی در این موقعیت شویم، آنگاه این عدم تعینگرایی به جای آنکه ما را در تثبیت ارادهی آزاد یاری کند، از آنجا که بنا بر ادعا، منکر علیت و عاملیت ارادی شخص نسبت به تصمیم اخذ شده است، منجر به انکار ویژگی عاملیت ارادی و در نهایت حذف ارادهی آزاد خواهد شد. مهمترین استدلال مبنی بر ناسازگاری میان ارادهی آزاد و عدم تعینگرایی به برهان شانس مشهور است که در این فصل با معرفی انواع گوناگون طرح این برهان به قویترین صورتبندی آن پرداخته و سپس پاسخهایی را که به آن داده شده، مورد ارزیابی انتقادی قرار میدهد.
در فصل چهارم و پنجم، نیما نریمانی به دو چالش مبتنی بر علم جدید در برابر ویژگی عاملیت ارادی میپردازد. در فصل چهارم، به سراغ چالش اخیر برخاسته از مدعیات علوم اعصاب و روانشناسی تجربی در قبال ویژگی عاملیت ارادی پرداخته خواهد شد. مدعای برآمده از این علوم، به طور کلی آن است که بر خلاف تصور وجدانی و اول شخص ما از عاملیت ارادیمان در قبال افعالی که آزادانه انجام میدهیم در واقع این فرآیندهای مغزی ناآگاهانهی ما است که علت اصلی و حقیقی انجام افعال است. بنجامین لیبت حدود پنجاه سال پیش آغازگر مدعیات دامنهداری بر پایهی آزمایشهای عصبشناختی علیه واقعیت داشتن عاملیت ارادی انسان شد و دنیل وگنر در بیست سال اخیر بر پایهی شواهد و آزمایشهای تجربی روانشناسانه، مدعی توهم بودن عاملیت ارادهی آگاه انسان شد. در این فصل به ارزیابی این مدعیات پرداخته، با استفاده از نقدهایی که متفکران به این امر داشتهاند، نشان میدهیم که نه تنها شواهد ادعا شده برای حصول نتیجهی مورد نظر کفایت نمیکند که شواهد تجربی خلاف آن نیز آشکارا وجود دارد.
در فصل پنجم، به چالش دیگری مبتنی بر علم جدید در برابر عاملیت ارادی انسان پرداخته میشود. این چالش که آغاز آن به شکلگیری نگاه علم جدید به جهان باز میگردد و متفکران برجستهای همچون دکارت، لایبنیتز و کانت را درگیر خود نمود، در شکل جدیدش با عنوان چالش «بستار فیزیکی و علیت ذهنی» شناخته میشود. بستار فیزیکی، اصلی متافیزیکی است که بسیاری از فیلسوفان علمگرای معاصر بر این باورند که از مهمترین نتایج نگاه علمی جدید به جهان است. بر پایهی تعهد به بستار فیزیکی بسیاری فیلسوفان علمگرا نتیجه میگیرند، علیت ذهنی تنها در صورتی که قابل تقلیل به علیت فیزیکی باشد امکان پذیر است. در این فصل با مرور رویکردهای گوناگون به علیت ذهنی از سوی فیلسوفان مادیگرا، نشان میدهیم این رویکردها ناتوان از تبیین علیت ذهنی هستند.
در فصل ششم، نیلوفر شاهین نیا با تبیین ویژگیهای کنشگری انسان، به چالش میان نظریهی استاندارد کنش و ویژگی سوم ارادهی آزاد، یعنی عاملیت شخص کنشگر و در واقع خودتعینبخشی او میپردازد. نظریهی استاندارد کنش یا نظریهی استاندارد علّی، علیت ذهنی و ارادی انسان را به علیت میان رویدادهای ذهنی تقلیل میدهد. مسئلهای که در برابر این دیدگاه وجود دارد آن است که عاملیت شخص کنشگر قابلتقلیل به علیت میان رویدادهای ذهنی شخص کنشگر نیست و پذیرش این دیدگاه منجر به ناپدیداری کنشگر خواهد شد. با نقد نظریهی استاندارد علّی در قبال عاملیت ارادی و کنشگری انسان، چارهای جز پذیرش نظریه علیت کنشگر باقی نمیماند که نویسنده در ادامه به ارزیابی آن میپردازد.