جاناتان ولز
ترجمه : اعظم خرام
اعظم خرام
داروینیسم و طراحی هوشمندانه
داروینیسم و طراحی هوشمندانه اثر جاناتان ولز
چرا داروینیسم – مانند مارکسیسم و فرویدیسم – رو به انقراض است؟
در محاکمهای در سال 1925، اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا برای اجازه دادن به تدریس نظریۀ تکامل داروین در مدارس دولتی شکایت کرد. هفتاد و پنج سال بعد، در محاکمهای دیگر برای جلوگیری از تدریس جایگزینی برای نظریه داروین به نام «طراحی هوشمند» شکایت شد و پیروز شد. چرا این محکومکنندگان به جای دفاع از حقوق آزادی بیان داروینیستها به خاموش کردن مخالفان خود روی آوردند؟ جاناتان ولز فاش میکند که برای داروینیستهای امروزی، ممکن است چاره دیگری وجود نداشته باشد: ناتوانی در دفع چالشهای فزاینده دانشمندان، یا رقابت با نظریههای رقیبی که بهتر با آخرین شواهد انطباق یافتهاند، به سادگی داروینیسم – مانند مارکسیسم و فرویدیسم – برای بقا نامناسب است.
ولز با توضیح اصول اساسی داروینیسم و شواهد موافق و مخالف آن شروع میکند. به عنوان مثال، او نشان میدهد که سابقه فسیلی، که به گفته داروین باید مملو از فسیلهای «انتقالی» باشد که رشد گونهای را به گونهای دیگر نشان میدهد، تا کنون یک نمونه غیرقابل انکار به دست نیاورده است. از سوی دیگر، برخی از جنبههای مستند به خوبی سوابق فسیلی – مانند انفجار کامبرین، که در آن گونههای جدید بیشماری به طور ناگهانی به طور کامل ظاهر شدند – مستقیماً با نظریه داروین در تضاد است. ولز همچنین نشان میدهد که چگونه بسیاری از دیگر «شواهد» برای تکامل – از جمله «آیکونهای» کتابهای درسی مانند پروانههای فلفلی، فنچهای داروین، جنینهای هکل و درخت زندگی – اغراقآمی، تحریف شده و حتی جعلی هستند.
سپس ولز به تئوری طراحی هوشمند (ID) میپردازد، این ایده که برخی از ویژگیهای جهان طبیعی، مانند ماشین آلات داخلی سلولها، آنقدر «پیچیده غیر قابل کاهش» هستند که نمیتوانند به تنهایی از فرآیندهای طبیعی هدایت نشده ناشی شده باشند. به زبان ساده و واضح، او شواهد فزایندهای را برای ID نشان میدهد که از تخصصهای علمی از میکروبیولوژی تا اخترفیزیک بیرون آمده است. همانطور که ولز توضیح میدهد، دین نقشی را در بحث در مورد داروین ایفا میکند – البته نه آن گونه که تکاملگرایان ادعا میکنند. ولز نشان میدهد که داروین اینگونه استدلال میکند که تکامل درست است، زیرا خلقت الهی «باید» نادرست باشد، یک فرض الهیاتی که به طور عجیبی در یک بحث علمی جای ندارد. به عبارت دیگر، مفروضات ماتریالیستی و الحادی داروینیستها هر نظریهای را غیر از نظریه خودشان رد میکند و دلیل تمایل آنها به تبیین شواهد یا فقدان آنها است.
داروین امپراتوری است که لباس ندارد، اما گفتن آن به یک مرد شجاع نیاز دارد. جاناتان ولز، میکروبیولوژیست با دو مدرک دکترا (از برکلی و ییل)، آن مرد شجاع است. جاناتان ولز یک رهایی بخش است. او حقیقت داروینیسم را برملا میکند – چرا اشتباه است و شواهد واقعیت چیست. او همچنین فهرست آشکاری از «کتابهایی که نباید بخوانید» (تا جایی که به داروینیستها مربوط میشود) ارائه میکند و تمام شواهدی را که برای به چالش کشیدن بستهترین داروینیستها نیاز دارید در اختیار شما قرار میدهد.
معرفی نویسنده
جاناتان ولز، نویسنده و زیستشناس، آمریکایی سال ۱۹۴۲ متولد شده است. او و جمعی از دانشمندان مشهوری چون مایکل بیهی و ویلیام دمبسکی از هواداران نظریهی طراحی هوشمندانه هستند. جاناتان ولز در آثارش تلاش کرده با دلیل و منطق نظریه داروینیسم را مورد تردید قرار دهد این دانشمند مشهور دکتری زیستشناسی مولکولی را از دانشگاه کالیفرنیا و دکتری مطالعات دینی را از دانشگاه ییل دریافت کرده است پروفسور جاناتان ولز عضو چندین موسسهی علمی است و مقالات بیشماری از او در مجلههای علمی به چاپ رسیده است. از دیگر آثار او میتوان به نمادهای تکامل تدریجی علم یا افسانه؟ و کتاب مشهور علم زامبی اشاره کرد که سال ۲۰۱۷ منتشر شده است.
به گمان برخی، داروین همان پادشاهی است که لباس بر تن ندارد و جاناتان ولز یکی از مردان شجاعی است که فریاد برآورده پادشاه برهنه است.
فهرست مطالب
سخنی از نویسنده کتاب
دربارهی نویسنده کتاب
فصل نخست/ منازعات و شایعات
فصل دوم/ سوابق فسیلی واقعا به ما چه میگویند؟
فصل سوم/ چرا در رحم مادرتان تکامل نیافتید؟
فصل چهارم/ ملکولها دربارۀ اجدادمان به ما چه میگویند؟
فصل پنجم/آخرین حلقهی گمشده
فصل ششم/ حتی نظریه هم نیست
فصل هفتم/ فکر میکردید داروین اینترنت را ابداع کرده؟
فصل هشتم/ انقلاب طراحی
فصل نهم/ راز حیات
فصل دهم/ جعبه سیاه داروین
فصل یازدهم/ چه دنیای شگفت انگیزی
فصل دوازدهم/ آیا طراحی هوشمندانه علم است؟
فصل سیزدهم/داروینیسم و محافظه کاران
فصل پانزدهم/ نزاع داروینیسم علیه مسیحیت سنتی
فصل شانزدهم/ لیسنکوییسم آمریکایی
فصل هفدهم/انقلاب علمی
یادداشت
نمایه
طراحی هوشمندانه چیست؟
نزاع نوینی که شاهدش هستیم جنگ بین تکامل تدریجی و خلقتگرایی نیست بلکه بین داروینیسم و مفهوم جدیدی به نام طراحی هوشمندانه است. نظریهی طراحی هوشمندانه نشانگر آن است که میتوان با استنباط از مدارک علمی و تجربی چنین نتیجهگیری کرد که برخی ویژگیهای جهان هستی و طبیعت پیرامون ما بر اساس وجود عاملی هوشمند بهتر توضیح داده میشوند تا فرایندهای هدایت نشدهی طبیعی از آنجا که نظریهی طراحی هوشمندانه بر اسناد و مدارک علمی تکیه دارد تا متون کتاب مقدس و دکترین مذهبی، نمیتوان آن را در ردیف خلقتگرایی یا دیگر شکلهای مذهبی به حساب آورد.
طراحی هوشمندانه صریحاْ خود را به پرسشی ساده محدود کرده است: «آیا نشانههای موجود در طبیعت نشانگر طراحی شدن طبیعت است؟ این نظریه واقعیت تنوع و انتخاب طبیعی را انکار نمیکند؛ تنها منکر این ادعای داروینیستها است که میتوان تمام پدیدههای طبیعی را با داروینیسم توضیح طراحی هوشمندانه ادعا نمیکند تمام گونهها در شکل کنونیشان آفریده شدهاند و حتی برخی معتقدان به طراحی هوشمندانه ایده به وجود آمدن موجودات زنده از نیای مشترک را هم قبول دارند. چالشهایی که طراحی هوشمندانه مطرح کرده است تنها بر بسندگی فرایندهای طبیعی و هدایت نشده و این ادعای داروینیستها که وجود طراحی در موجودات زنده را صرفا توهم میدانند متمرکز است. بحثهایی که این نظریه مطرح کرده است نه به دلیل جهل به دلایل واقعی پدیدهها ونه برای اثبات وجود خدا است همچنین این نظریه مدعی نیست که تمام طراحیهای موجود در آفرینش بیعیب و نقص و کاملاند، همان طور که ادعا نمیکند تمام مباحث تکامل تدریجی اشتباه هستند.